سفر برای من از آن لحظه ای شروع شد که خواهرم مرا مقابل ترمینال پیاده کرد. با اتوبوس عازم فرودگاه امام بودم. قلبم از شادی محکم تر از همیشه می زد. شارژ موبایل را نیاز داشتم بنابراین سعی کردم بی خود و بی جهت از موبایلم استفاده نکنم یا به اینترنت وصل نشوم. همین جا خاطر نشان می کنم که در سفر پاوربانک فراموش نشود!خلاصه علارغم این که خیلی دلم می خواست بروم و سفرنامه دیگران را بخوانم به خودم گفتم هر چقدر تحقیق و بررسی کرده ام بس است و بی خیال قضیه شدم. ولی باز دلم نمی آمد. برای آخرین بار اینترنت گوشی را وصل می کنم و می بینم احمد -یکی از دوستانی که عمده برنامه هایم در کوالالامپور را با اون قرار بود بروم دل پیچه...
ما را در سایت دل پیچه دنبال می کنید
برچسب : سفرنامه,مالزی,راه,فرودگاه, نویسنده : 1aftabparastb بازدید : 131 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:01